همیشه منتظر بودم چیزی بشود
همیشه منتظر بودم چیزی بشود
اتفاق کوچکی بیافتد....
مثلا سرما بخورم....؛یا دستم را ببرم
بعد...
با آب و تاب برای تو تعریف کنم...
وقتی نگران می شوی
عاشق تر می شوم
برچسبها:
همیشه منتظر بودم چیزی بشود
اتفاق کوچکی بیافتد....
مثلا سرما بخورم....؛یا دستم را ببرم
بعد...
با آب و تاب برای تو تعریف کنم...
وقتی نگران می شوی
عاشق تر می شوم
من تو را…
به قلبم قول داده ام..
نگذار بدقول شوم…
امشب دیوانگی در من بالا زده!
نه سکوتی... نه موسیقی... نه حتی سیگار...
هیچ چیز و هیچ چیز این دیوانگی را تسکین نمیدهد جز عطر تنت...
تراژدی این نیست که تنها باشی! بلکه این است که نتوانی تنها باشی.
گاهی آماده ام همه چیزم را بدهم تا هیچ پیوندی با جهان انسان ها نداشته باشم.
وقتی دیر رسیدم... با دیگری دیدمت...
فهمیدم که گاهی... هرگز نرسیدن...
بهتراز دیر رسیدن است...شکستم
سلامتی عشقم که بهم نامردی رو یاد داد وگرنه تا الان از همه رکب خورده بودم
سلامتی اون رفیقم که بهم یاد چیکار کنم تا رفیاقتو یاد بگیرم
سلامتی خودم که با همه ی بد بختی های زندگیم همیشه خندون بودم
سلامتی دخترایی که پسرای اسگولی مثل مارو تیغ میزنن تا ماهم گرگ بودن رو یاد بگیریم
سلامتی خودم که با عروسک اسباب بازی ها اشتباه گرفته میشم ... اما با این حال میخندم
سلامتی اونایی که درداشون دوا نداره غم و غصه هاشون شفا
سلامتی دخترا که اگه نبودن،نامردی تا قیامت پشت نقاب مردونگی قایم میشد
سکوت یعنی :
یه حرف که تودلمه ، یه اسم که رولبمه ، یه شرم که تو چشمامه ، یه آرزو که توسینمه
سکوت یعنی دوستت دارم
تنها نشستهای
چای مینوشی
و بغض می کنی
هیچ کس تو را به یاد نمیآورد!
این همه آدم،روی کهکشان به این بزرگی
و تو ...حتی
آرزوی یکی نبودی...
بگذار به آسمان برسد بلندای آرزوهایت
امید دیگری باشد. استواری شانه هایت
پشت به دیروز به سوی فرداها باش
که من اینجا با تو هستم رفیق بی کسی هایت
آدمها هرچقدر بزرگتر میشوند
دلشان بیشتر بغل میخواهد
حتى بیشتر از وقتى که کودک بودند !
چه بارانی!!!
اما چه فایده؟؟
تو نیستی و باران بی
تو....
یعنی سوزاندن تن
سیگار...
ببین چقد قانع شدم...
من باشم...
تو باشی...
یک فوری چای...
و دیوان خواجه...
همین...
در این تابستان داغ نگاهای سردت کشنده تر از گرماست
و من در آسمان دوستیمان گویی برف و سرما را تا مغز استخوانم درک میکنم
با خودم عهد کردم که دیگر به کسی دل نبندم ...
خوب میدانم...
نه کسی برایم *او* میشود
نه من برای کسی*من*
باید یکبار به خاطر همه چیز گریه کرد.
آنقدر که اشک ها خشک شوند،
باید این تن اندوهگین را چلاند وبعد دفتر زندگی را ورق زد.
به چیز دیگری فکر کرد.
باید پاها را حرکت داد و همه چیز را از نو شروع کرد...
(آنا گاوالدا)
اگه عشقت كورم كنه مهم نیست......
حس بود نت قشنگتر از دیدن دنیاست............
میگن سختیها نمک زندگی اند!
اما هیشکی نفهمید وا3 من ک خاطراتم زخمی ست!
این نمک شوری نداره! مزه "درد" میده...!
نوشتمsms باعطر گندم فراموشم نكن
باحرف مردم نوشتم یك غزل برموج دریا بمان بامن بمان تا اوج دنیا!!
خدا را دوست بدار....
حداقلش اینه ک یکی رو دوس داری ک اخرش بهش میرسی...
تمام سربازانم سفید پوشیدهاند و منتظر حرکت تو هستند ،
گام بردار در صفحه شطرنجی دلم ؛
میتوانم تمامش کنم با یک حرکت ،
حیف اما شاه این بازی از چشمان سیاه تو فرمان میپذیرد
نه از انگشتان بی رمق من . . .
چرا غمگینی ؟ : عاشق شدم
آیا عشق شیرین است ؟ : بله شیرین تر از زندگی
چرا تنهایی ؟ : ویژگی عاشق هاست
لذت تنهایی چیست ؟ : فکر به او و خاطرات او
چرا می روی ؟ : برای اینکه او رفت
دلت کجاست ؟ : پیش او
قلبت کجاست ؟ : او برده
پس حتما بی رحم بوده نه ؟ : نه اصلا
چرا ؟ : چون باز هم او را میپرستم . . .
آن چنان صبورانه عاشقت شدم
و زیر درگاه خانهات،
به انتظار گردش چشمانت نشستهام
که نسیم هم حسودی میکند!
پیدا که میشوی
سرانگشتانم مست میشوند
سبز میشوند
من امشب
پروانه هایی را که
از دریچه های بارانی چشمانت پرواز کردند،
گردهم آوردم تا ببینند
که من دیوانه تو هستم ...
عشقت باید تو بغلت باشه
محکم تو سینه خودت فشارش بدی
تا نفسش بند بیاد
جیغ بکشه
دور خودت بچرخی و بچرخونیش
این قدر بچرخی ... این قدر بچرخونی ... بچرخی ...
بچرخونی ... بچرخی ... بچرخونی ...
تا سر هر دوتاتون گیج بره پهن شید رو زمین
بعد چشماتونو ببندید
دنیا دور سرتون بچرخه ... بچرخه ... بچرخه ...
بعد خوشحال باشی که چقدر زورت زیاده که تونستی دنیا به
این بزرگی رو بچرخونین
دو نفری...
از خودم بدم میاد،چقدر بده یکیو دوست داشته باشی اما هیچ وقت بهش
نرسی،چقدر بده یکیو دوست داشته باشی،عاشقش باشی،واسش بمیری اما
بهش بگی دوست ندارم! نمی خوامت!
چقدر سخته بدون اون زندگی کردن، چقدر سخته بدون اون
نفس کشیدن آخه اون
نفست بود حالا که نیست...!
چقدر سخته از این به بعد با خاطراتش زندگی کنی،بخندی،
گریه کنی.چقدر سخته
چشمای نازشو دیگه نبینی.
از این به بعد به کی بگم ... جونم...؟، به کی بگم دوست دارم ؟
دارم داغون میشم،دارم میترکم.بخدا سخته،سخته
عاشق باشی اما معشوق
نداشته باشی،یعنی داشته باشی اما هیچوقت کنارت نباشه.